زندگی را نخواهیم فهمید

 
 

 

اگر از همه گل‌های سرخ دنیا متنفر باشیم

فقط چون در کودکی وقتی خواستیم گل‌سرخی را بچینیم

خاری  در دستمان فرو رفته است؟

 

 

زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر آرزو کردن و رویا دیدن را از یاد ببریم

 

و جرات زندگی بهتر داشتن را لب تاقچه به فراموشی بسپاریم

 

فقط به این خاطر که در گذشته یک یا چند تا از آرزوهایمان اجابت نشدند.

 

 

زندگی را نخواهیم فهمید

 

 اگر عزیزی را برای همیشه ترک کنیم

 

فقط به   این خاطر که در یک لحظه خطایی از او سر زد

 

و حرکت اشتباهی انجام داد.

 

 

 

زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر درس و مشق را

 

رها کنیم  و به سراغ کتاب نرویم

 

فقط چون در یک آزمون نمره خوبی

 

به دست نیاوردیم و نتوانستیم یک سال قبول شویم.

 

 

زندگی را نخواهیم فهمید

 

اگر دست از تلاش و کوشش برداریم

 

فقط به این دلیل که یک بار در زندگی سماجت و

 

پیگیری ما بی‌نتیجه ماند.

 

 

زندگی را نخواهیم فهمید

 

اگر همه دست‌هایی را که برای دوستی

 

 به سمت ما دراز می‌شوند، پس بزنیم

 

فقط به این دلیل که یک روز،

 

یک دوست غافل به ما خیانت کرد و از اعتماد ما سوءاستفاده کرد.

 

 

زندگی را هرگز نخواهیم فهمید

 

اگر فقط چون یکبار در عشق شکست خوردیم دیگر

 

جرات عاشق شدن را از دست بدهیم و از دل ‌بستن بهراسیم.

 

 

زندگی را نخواهیم فهمید

 

اگر همه شانس‌ها و فرصت‌های طلایی

 

  همین الان را نادیده بگیریم فقط به این خاطر که در یک

 

یا چند تا از فرصت‌ها موفق نبوده‌ایم.

 

 

 

زندگی را نخواهیم فهمید اگر از ترس زمین خوردن هرگز

 

 قدم  در جاده نگذاریم.

 

 

 

ياد بگيريم

 

یاد بگیریم که :


ناتوانی از ماست نه از قدرت


مساله ای که پیش روی ما قرار دارد

 

یاد بگیریم که :

حضورمان پیوسته تغییر مثبتی در زندگی


دیگران ایجاد کند

حتی با یک سلام صمیمانه

 

یاد بگیریم که:


هر چه اعمال و گفتار یکی


نا خوشایندتر باشد


 به عشق بیشتری نیاز دارد

 

یاد بگیریم که:

 یک بچه اگر انقدر بزرگ شده که بتواند


دوست بدارد و


انقدر بزرگ شده که بتواند غصه بخورد

 

و یاد بگیریم :


بیشتر از آنکه به ساعت خود نگاه کنیم ،


همدیگر راببینیم شاید این


آخرین لحظه ی دیدار من و تو باشد...



بلندپرواز باش


نكته مهم اين است :


تو هر روز كاري را انجام دهي


حتي اگر فكر كني كه كار كوچكي است ،


تا به تو كمك كند آن آينده ي عالي برايت تحقق يابد ...


( اسپنسر جانسون )



مانند يك عقاب باشيد


 وقتي باران مي بارد همه پرندگان به سوي پناهگاه


پرواز مي كنند


به جز عقاب ،


كه براي دور شدن از باران در بالاي ابرها به پرواز در مي آيد


مشكلات براي همه وجود دارند اما طرز برخورد با آنهاست


كه باعث تفاوت مي گردد . بلند پرواز باشيد . 



براستي كه


 به اميد فردا ، روزمان را شب مي كنيم


و هيچ وقت يادمان نمي ماند


فــردا همين امروز است .


دنبال چيزي مي گرديم كه نمي دانيم چيست ؟


يا مي دانيم و مي ترسيم بگوييم .


براي همين اسمش را گذاشته ايم فــــردا ...



( عباس معروفي )




تو زندگي حقايقي هست كه ميشه فهميد


ولي نميشه فهماند 


سبز باشيد

الهــــــي


الهـــــي 


به كرم و دانش خود به من نيرو


و شجاعتي هديه كن كه توانايي


هر آنچه تغييرپذير است را داشته


باشم و علم و دانشي ، براي


فرق گذاشتن بين


چيزهايي كه


تغييرپذير  و چيزهايي كه


غيرقابل تغييراند 


و بايد آنها را به همان شكلي


كه هستند پذيرفت . 



كار مردان



خواجه عبدالله انصاری فرمود :
بدانکه، نماز زیاده خواندن، کار پیرزنان است
و روزه فزون داشتن، صرفه ی نان است
و حج نمودن، تماشای جهان است
اما نان دادن، کار مردان است...


آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای


کسی را ویران
می کنی، آنگاه که شمع امید کسی


را خاموش می کنی، آنگاه که بنده
ای را نادیده می انگاری ،


آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای


خرد
شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی


و بنده خدا را نادیده می
گیری ، می خواهم بدانم،


دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی

 تا
برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند؟
طریقت بجز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست

نميشه توضيح داد ديگه


دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند.


یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر میکند؟


میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی

برای زندگی نمی ماند. گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی

که در اطرافت میبینی، لذت ببری...


میمون اول با ناراحتی گفت: تو فقط به دنبال لذت زندگی هستی

و هیچ وقت نمی خواهی واقعیتها را با منطق بیان کنی !!!

در همین حال هزار پایی از کنار آنها میگذشت..

میمون اول با دیدن هزار پا از او پرسید: هزار پا، تو چگونه

این همه پا را با هماهنگی حرکت میدهی؟

هزارپا جواب داد: تا به امروز راجع به این موضوع فکر نکرده ام ؟!

میمون دوم گفت: خوب فکر کن چون این میمون راجع به همه چیز

توضیح منطقی میخواهد!

هزار پا نگاهی به پاهایش کرد و خواست توضیحی بدهد:

خوب اول این پا را حرکت میدهم، نه، نه. شاید اول این یکی را.

باید اول بدنم را بچرخانم ...

هزار پا مدتی سعی کرد تا توضیح مناسبی برای حرکت دادن

پاهایش بیان کند ولی هرچه بیشتر سعی میکرد، ناموفقتر بود.


پس با ناامیدی سعی کرد به راه خودش ادامه دهد، ولی متوجه شد که نمیتواند.

با ناراحتی گفت: ببین چه بلایی به سرم آوردی؟!

آنقدر سعی کردم چگونگی حرکتم را توضیح دهم که راه رفتن یادم رفت!!!

میمون دوم به اولی گفت: میبینی؟

 وقتی سعی میکنی همه چیز را توضیح دهی اینطور میشود...!


پس دوباره به غروب آفتاب خیره شد تا از آن لذت ببرد...



پائولو کوئیلیو


من آمده ام واي واي


هنوز هم دوستون دارم

روزگارا...


که چنین سخت به من میگیری


با خبر باش  که پژمردن من آسان نیست


گر چه دلگیرتر از دیروزم


گر چه فردای غم انگیز مرا می خواند


لیک باور دارم ...


دل خوشی ها کم نیست !

زندگی باید کرد ...



آدمها تغییر می کنند و فراموش می کنند


این را به هم بگویند ...

(لیلیان هلمن )



هنوز هم دوستتون دارم و به یادتونم





خلیل جبران



انسان می تواند بی آنکه


انسان بزرگی باشد


انسانی آزاده باشد


اما هیچ انسانی نمی تواند


بی آنکه آزاده باشد


انـســــان بـزرگـی باشـد ...




کسـی که توانایی هایش افزایـش می یابد،


دوستانـش کاهش می یابد 




دوستتون دارم خیلی زیاد


قندک جونم ممنون که هنوز بهم لطف داری .

از همه ی شما دوستای خوبم تشکر میکنم.سمیه عزیزم ،پیشی ملوسم،

کدبانو نازنینم ،مریم خوشبو و مهربونم، فرزاد عزیز - سحرگاه امید وتمامی

دوستانی که به یادم هستند .

دست همتون رو می بوسم و برای همتون آرزوی سلامتی دارم .


راز عشق

 

اشتباه است اگر فکر کنیم

 

 عشق

 

 حاصل مصاحبت بلندمدت

 

 و باهم بودنی پیگیر است.

 

 عشـــــق

 

 

 حاصل نزدیکی روحی است و

 

 اگر این نزدیکی و تماس

 

 در لحظه‌ای

 

 تحقق نیابد، ‌در سالیان و حتی

 

نسل‌ها نیز اتفاق نخواهد افتاد .

 

 

 خلیل جبران

 

 

بارالهااااااااااااااااااااااااااااا دستم بگير

 

بارالها...


از كوي تو بيرون نشود پاي خيالم


نكند فرق به حالم


چه براني،چه بخواني


چه به اوجم برساني، چه به خاكم بكشاني...


نه من آنم كه برنجم، نه تو آني كه براني...


نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم


نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي


در اگر باز نگردد، نروم باز به جايي


پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي


كس به غير از تو نخواهم، چه بخواهي چه نخواهي



باز كن در كه جز اين خانه ، مرا نيست پناهي


مرا نيست پناهي ...


مرا نيست پناهي


منبع :‌اينترنت

معبودا

 

معبودا

به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم

نا آرامم نکند ...


 

درمانت در خود توست و نميداني


ودردت هم از خود توست


ولي نمي بيني

و

اي انسان


مي پنداري که جرم کوچکي هستي


 درحاليکه جهاني بزرگ

 

درون تو پيچيده شده است


وتو کتاب آشکار خلقتي


که به حروف آن اسرار,ضميرها


و باطن ها مشخص ميشود



و من چرا گاهي فراموش مي كنمممممممممممممم ؟؟؟؟



راستي

ماه ارديبهشت رسيد و پيشاپيش تولد قندك عزيز


و متولدين اين ماه رو تبريك مي گم


عزيزان تولدتون مبارك



با خود پيمان ببنديم

با خود پيمان ببنديد،

آنقدر قوي شويد كه هيچ چيز و هيچ چيز و هيچ چيز آرامش ذهنيتان را به هم نريزد .

با خود پيمان ببنديد،

درهر گفتگويي كلامي از سلامتي ، شادي و ثروت را بر زبان جاري سازيد .

با خود پيمان ببنديد،

همواره توانايي هاي دوستانتان را به آنها يادآور شويد ( حس خوب مفيد بودن را براي دوستانتان بوجود بياوريد )

با خود پيمان ببنديد،

نيمه روشن هر چيزي رو بنگريد، آنگاه تاريكي كنار رفته و روياهايتان تحقق مي يابد .

با خود پيمان ببنديد،

به بهترين فكر كنيد ، براي بهترين كار كنيد و فقط بهترين را بخواهيد .

با خود پيمان ببنديد،

مشتاق موفقيت ديگران باشيد آنچنان كه گويي آن موفقيت از آن شماست .

با خود پيمان ببنديد،

اشتباهات گذشته را فراموش كنيد و به سوي دست يافته هاي بزرگتر در آينده حركت كنيد .

با خود پيمان ببنديد،

به تمام موجودات زنده با لبخند نگاه كنيد

با خود پيمان ببنديد،

آنقدر براي رشد و تعالي خود زمان صرف كنيد تا ديگر زماني براي انتقاد كردن از ديگران نداشته باشيد .

با خود پيمان ببنديد،

براي ناراحتي، صبور، براي ترس، قوي و در برابر خشم، متين باشيد .

با خود پيمان ببنديد،

كه بهترين باشيد و به دنيا بگوييد كه بهترين هستيد

تا زماني كه اعمالت بهترين بودن تو را حفظ مي كند، تمام كائنات گويي در دستان توست .

سال نو مبارك

 

زندگی را تو بساز

نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف

زندگی یعنی جنگ

تو بجنگ

زندگی یعنی عشق

تو بدان عشق بورز .


خوب از هر چه بگذريم سخن حق يه چيز ديگه است و آن اين است كه :

در کارهاي خصوصي متولدين فروردين ماه دخالت نکنيد

متولدين فروردين ماه به دنبال ارضاي خواسته‌ها و توقعات خود هستند و در اين زمينه، بسيار خود محور و خودبين به شمار مي‌آيند. هرگز نگذاريد متولدين فروردين ماه به راحتي دل شما را به دست آورند، و گرنه به همان آساني نيز شما را از دست خواهند داد و تا ابد فراموش‌تان مي‌کنند. آنها به سمت افرادي جذب مي‌شوند که شخصيتي مستقل و آزاده از خود بروز دهند. هر روز براي آنها به منزله آغازي جديد است، پس خودتان را آماده مواجهه با هر واکنش غير منتظره از سوي آنها کنيد. در مقابل آنها، سربلند و مغرور ظاهر شويد. هميشه آنها را تحسين کنيد و به وجودشان افتخار نماييد. هرگز مزاحم آنها نشويد و در کارهاي خصوصي‌شان دخالت نکنيد. آنها را مورد انتقاد قرار ندهيد و دوستانشان را هم بپذيريد و از آنها خرده نگيريد. هرگز از آنها پول قرض نگيريد. اگر به درخواست‌هاي آنها، پاسخ منفي دهيد، بايد منتظر مشاهده واکنش‌هايي بسيار تند و غيرمنطقي از سوي آنها باشيد.

 

پيشاپيش فرارسيدن سال نو رو به تمامي دوستانم تبريك عرض مي كنم...

و خوب از هر چه بگذريم از تبريك ويژه به متولدين اين ماه كه نمي تونيم بگذريم ..

و به همه دوستان گل و خوب و مهربونم كه در اين ماه (فروردين ) به دنيا اومدن و به سرسبزي و طراوت اين ماه افزودن ،‌ تولدشون رو تبريك مي گم و هميشه از خداوند براشون شادي و سلامتي و سربلندي آرزومندم ...  

عزيزاني كه در اين ماه متولد شدن:

بهاره عزيزم ( بهاره ذلال – شاكي متولد 01/1/؟؟؟

www.baharehshaki.blogfa.com  )

گوهر عزيز دوست خوبم بيرون از دنياي مجازي – 01/1/ ؟؟؟

تولد خودم 01/3/؟؟؟

فرشيد عزيز 01/5/؟؟؟

وحيد عزيز _ آرينوس 01/7/؟؟؟؟

و تولد ليلي عزيز و دوست داشتني خودم 01/17/؟؟؟


ميلاد پرشكوهتان مبارك بااااااااااااااااااااااااد


بي گمان ، من عاشق ترينممممممممم

 

اگر دروغ رنگ داشت ؛ هر روز شايد ؛

ده ها رنگين کمان در دهان ما نطفه ميبست

و بيرنگی کمياب ترين چيزها بود

اگر شکستن قلب و  غرور صدا داشت؛

عاشقان سکوت شب را ويران ميکردند

اگر براستی خواستن توانستن بود ؛ محال نبود وصال !

و عاشقان که هميشه خواهانند؛هميشه ميتوانستند تنها نباشند

اگر گناه وزن داشت ؛ هيچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ؛

تو از کوله بار سنگين خويش ناله ميکردی ...

و من شايد ؛ کمر شکسته ترين بودم

اگر غرور نبود ؛ چشمهايمان به جای لبهايمان سخن نميگفتند ؛

و ما کلام محبت را در ميان نگاههای گهگاهمان جستجو نميکرديم

اگر ديوار نبود ؛ نزديک تر بوديم ؛ با اولين خميازه به خواب ميرفتيم

و هر عادت مکرر را در ميان ۲۴ زندان حبس نميکرديم

اگر خواب حقيقت داشت ؛ هميشه خواب بوديم

هيچ رنجی بدون گنج نبود ... ولی گنج ها شايد بدون رنج بودند

اگر همه ثروت داشتند ؛ دل ها سکه ها را بيش از خدا نميبرستيدند

و يکنفر در کنار خيابان خواب گندم نميديد ؛

تا ديگران از سر جوانمردی ؛ بی ارزش ترين سکه هاشان را نثار او کنند

اما بي گمان صفا و سادگی ميمرد .... اگر همه ثروت داشتند

اگر مرگ نبود ؛ همه کافر بودند ؛ و زندگی بی ارزشترين کالا يود

ترس نبود ؛ زيبايی نبود ؛ و خوبی هم شايد

اگر عشق نبود ؛ به کدامين بهانه ميگريستيم و ميخنديديم؟

کدام لحظه ی ناياب را انديشه ميکرديم؟

و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب مياورديم؟

اری بي گمان پيش از اينها مرده بوديم .... اگر عشق نبود

اگر کينه نبود؛قلبها تمامی حجم خود را در اختيار عشق ميگذاشتند

اگر خداوند ؛ يک روز ارزوی انسان را براورده ميکرد

من بي گمان

دوباره ديدن تو را ارزو ميکردم

و تو نيز هرگز نديدن مرا

انگاه نميدانم

براستی خداوند کداميک را مي پذيرفت


ميدونم كه پستم تكراريهههه ، ولي دلم خواست دوباره آپششش كنم 

 

آموخته هايمممممممممم


آموختم كه خدا عشق است


و عشق ، تنها خداست


آموختم كه وقتي نااميد مي شوم


خدا با تمام عظمتش عاشقانه انتظار مي كشد


تا دوباره به رحمتش اميدوار شوم


آموختم اگر تاكنون به آنچه خواستم نرسيدم


خدا بهترش را برايم در نظر گرفته است .


آموختم كه زندگي سخت است ولي


من از او سرسخت ترم ... 



مي بوسمتون و روز عشق و دوستي رو به همتون تبريك مي گم ... 


شیخ حیله گر


 


چيست فرق آدمي با جانور؟

تا که مي نازد به خود از آن بشر


آدمي را گر نبود اين امتياز

بود بيش از جانور غرق نياز


هست اين نيروي ممتاز بشر

عقل دور انديش و آينده نگر


در شگفتم من چرا اين برتري

گشته در او مايه ي وحشيگري؟


در طبيعت بي گمان هر جانور

هست در هنگام سيري بي خطر


من نمي دانم چرا نوع بشر

وقت سيري مي شود خونخوار تر


در ميان جنگل دو رو دراز

هيچ حيوان ديده اي همجنس باز؟


هيچ شيري ديده اي در بيشه زار

جمع شيران را کشد بالاي دار؟


هيچ گرگي بوده کز بهر مقام

گرگ هارا کرده باشد قتل عام؟


هيچ ماري ديده اي با زهر خود

کشته ها برپا کند در شهر خود؟


هيچ ميمون ساخته بمب اتم

تا که هستي را کند از صحنه گم؟


ديده اي هرگز الاغي بار بر

مين گذارد کار زير پاي خر؟


هيچ اسبي ديده اي غيبت کند؟

يا به اسب ديگري تهمت زند؟


هيچ خرسي آتش افروزي کند؟

يا گرازي خانمان سوزي کند؟


هيچ گاوي ديده اي کز اعتياد

داده گاو و گاو داري را به باد؟


پس چرا انسان با عقل و خرد

آبروي دام و دد را مي برد؟


پس بود ديوانه بي آزار تر

زانکه محروم است از عقل بشر


مولوي استاد حکمت در جهان

کرده بس اين نکته را شيرين بيان


آزمودم عقل دورانديش را

بعد از اين ديوانه سازم خويش را


زين سبب آن کس که مي نوشد شراب

تاشود لا يعقل و مست و خراب


چون شود از عقل و حيلت بي خبر

پس شرف دارد به شيخ حيله گر 


 ترانه سرا : دکتر میترا روحانی

بمانيم تا كاري كنيم

آدم هاي بزرگ در باره ايده ها سخن مي گويند

آدم هاي متوسط در باره چيزها سخن مي گويند

آدم هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند

 

آدم هاي بزرگ درد ديگران را دارند

آدم هاي متوسط درد خودشان را دارند

آدم هاي كوچك بي دردند

 

آدم هاي بزرگ عظمت ديگران را مي بينند

آدم هاي متوسط به دنبال عظمت خود هستند

آدم هاي كوچك عظمت خود را در تحقير ديگران مي بينند

 

آدم هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند

آدم هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند

آدم هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند

 

آدم هاي بزرگ به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند

آدم هاي متوسط پرسش هائي مي پرسند كه پاسخ دارد

آدم هاي كوچك مي پندارند پاسخ همه پرسش ها را مي دانند

 

آدم هاي بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند

آدم هاي متوسط به دنبال حل مسئله هستند

آدم هاي كوچك مسئله ندارند

 

آدم هاي بزرگ سكوت را براي سخن گفتن برمي گزينند

آدم هاي متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجيح مي دهند

آدم هاي كوچك با سخن گفتن بسيار،

فرصت سكوت را از خود مي گيرند 

 



سخن روز :

 

بمانيم تا کاری کنیم، نه اين كه کاری کنیم تا بمانیم...


(دکتر شریعتی)


منبع :‌اينترنت


ادامه نوشته

همتون رو دوست دارم


همه ما خودمان را چنين متقاعد ميكنيم كه با ازدواج زندگي بهتري خواهيم داشت،

وقتي بچه دار شويم بهتر خواهد شد، و با به دنيا آمدن بچه‌هاي بعدي زندگي بهتر ......

ولي وقتي مي‌بينيم كودكانمان به توجه مداوم نيازمندند، خسته ميشويم.
بهتر است صبر كنيم تا بزرگتر شوند.
فرزندان ما كه به سن نوجواني ميرسند، باز كلافه ميشويم،

چون دايم بايد با آنها سروكله بزنيم.

مطمئناً وقتي بزرگتر شوند و به سنين بالاتر برسند، خوشبخت خواهيم شد.
با خود ميگوييم زندگي وقتي بهتر خواهد شد كه : همسرمان رفتارش را عوض كند، يك ماشين شيكتر داشته باشيم، بچه هايمان ازدواج كنند، به مرخصي برويم و در نهايت بازنشسته شويم ....

 

ادامه نوشته

گرگ درون


 

گفت دانایى که گرگى خیره سر

هست پنهان در نهاد هر بشر


لاجرم جارى است پیکارى بزرگ

روز و شب مابین این انسان و گرگ

 

زور بازو چاره این گرگ نیست

صاحب اندیشه داند چاره چیست

 

اى بسا انسان رنجور و پریش

سخت پیچیده گلوى گرگ خویش

 

اى بسا زور آفرین مردِ دلیر

مانده در چنگال گرگ خود اسیر

 

هرکه گرگش را دراندازد به خاک

رفته رفته مى‌شود انسان پاک

 

 هرکه با گرگش مدارا مى‌کند

خلق و خوى گرگ پیدا مى‌کند

 

هرکه از گرگش خورد دائم شکست

گرچه انسان مى‌نماید ، گرگ هست

 

در جوانى جان گرگت را بگیر

واى اگر این گرگ گردد با تو پیر

 

روز پیرى گرکه باشى همچو شیر

ناتوانى در مصاف گرگ پیر

 

اینکه مردم یکدگر را مى‌درند

گرگهاشان رهنما و رهبرند

 

اینکه انسان هست این سان دردمند

گرگها فرمان روایى مى‌کنند

 

این ستمکاران که با هم همرهند

گرگهاشان آشنایان همند

 

گرگها همراه و انسانها غریب

با که باید گفت این حال عجیب

 

فریدون مشیری

 

اعراب چه كردند با ايران و ايرانيان ...


در سال ۶۳۶ ميلادی اعراب مسلمان به ايران حمله کردند. متاسفانه عده‌ای نيز بر اين گمان هستند که ايرانيان با آغوش باز به استقبال اعراب شتافتند!!! به همين دليل بر آن شدم که به بخشی از آن اشاره ‌کنم

 

عبدالحسين زرين کوب در کتاب دو قرن سکوت مي نويسد: فاتحان، گريختکان را پي گرفتند؛ کشتار بيشمار و تاراج گيري باندازه اي بود که تنها سيصد هزار زن و دختر به بند کشيده شدند.شصت هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتري زر و سيم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهاي برده فروشي اسلامي به فروش رسيدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته بسيار بر جاي نهادند

پس از تسلط اعراب
در حمله به سيستان؛ مردم مقاومت بسيار و اعراب مسلمان خشونت بسيار کردند بطوريکه ربيع ابن زياد ( سردار عرب ) براي ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا صدري بساختند از آن کشتگان ( يعني اجساد کشته شدگان جنگ را روي هم انباشتند ) و هم از آن کشتگان تکيه گاهها ساختند؛ و ربيع ابن زياد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سيستان هزار هزار ( يک ميليون  درهم به امير المومنين دهند با هزار غلام بچه و کنيز.

( کتاب تاريخ سيستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاريخ کامل جلد1 صفحه ۳۰۷)


ادامه نوشته

بهترين دين

 

 لئوناردو باف يک پژوهشگر دينى معروف

در برزيل است. متن زير، نوشته اوست:

در ميزگردى که درباره «دين و آزادى»

برپا شده بود و دالايى‌لاما هم در آن حضور

  داشت، من با کنجکاوى، والبته کمى

بدجنسى، از او پرسيدم :

عالیجناب،بهترين دين کدام است؟


خودم فکر کردم که او لابد خواهد گفت:

«بودايى» يا اديان شرقى که خيلى

قديمى‌تر از مسيحيت هستند...

دالايى‌لاما کمى درنگ کرد، لبخندى زد

و به چشمان من خيره شد ...

و آنگاه گفت : بهترين دين، آن است که از

شما آدم بهترى بسازد !


من که از چنين پاسخ خردمندانه‌اى

شرمنده شده بودم، پرسيدم :

آنچه مرا انسان بهترى مى‌سازد چيست؟

او پاسخ داد :

هر چيز که شما را دل‌رحم‌تر، فهميده‌تر،

مستقل‌تر، بى‌طرف‌تر، بامحبت‌تر، انسان

دوست‌تر، با مسئوليت‌تر و اخلاقى‌تر

سازد.دينى که اين کار را براى شما بکند،

 بهترين دين است...

من لحظه‌اى ساکت ماندم و به حرف‌هاى

خردمندانه او انديشيدم. به نظر من پيامى

که در پشت حرف‌هاى او قرار دارد

چنين است:


دوست من! اين که تو به چه دينى اعتقاد

دارى و يا اين که اصلاً به هيچ دينى اعتقاد

ندارى، براى من اهميت ندارد.


آنچه براى من اهميت دارد، رفتار تو در


خانه، در خانواده، در محل کار، در جامعه

و در کل جهان است...


به ياد داشته باش، عالم هستى بازتاب

اعمال و افکار ماست. قانون عمل و

عکس‌العمل فقط منحصر به فيزيک نيست

بلکه در روابط انسانى هم صادق است.


اگر خوبى کنى، خوبى مى‌بينى و

  اگر بدى کنى، بدى...

هميشه چيزهايى را به دست خواهى

 آورد که براى ديگران نيز همان‌ها را

آرزو کنى.


شاد بودن، هدف نيست. يک انتخاب است.


و در نهایت :

هيچ دينى بالاتر از حقيقت وجود

ندارد...

 

كشور آزاد


در این خاک زرخیز ایران زمین

نبودند جز مردمی پاک دین


همه دینشان مردی و داد بود

وز آن کشور آزاد و آباد بود


چو مهر و وفا بود خود کیششان

گنه بود آزار کس پیششان


همه بنده ناب یزدان پاک

همه دل پر از مهر این آب و خاک


پدر در پدر آریایی نژاد

ز پشت فریدون نیکو نهاد


 
بزرگی به مردی و فرهنگ بود

گدایی در این بوم و بر ننگ بود


کجا رفت آن دانش و هوش ما

که شد مهر میهن فراموش ما


که انداخت آتش در این بوستان

کز آن سوخت جان و دل دوستان


چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟

خرد را فکندیم این سان ز کار


نبود این چنین کشور و دین ما

کجا رفت آیین دیرین ما؟


به یزدان که این کشور آباد بود

همه جای مردان آزاد بود


در این کشور آزادگی ارز داشت

کشاورز خود خانه و مرز داشت


گرانمایه بود آنکه بودی دبیر

گرامی بد آنکس که بودی دلیر


نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت

نه بیگانه جایی در این خانه داشت

 


از آنروز دشمن بما چیره گشت

که ما را روان و خرد تیره گشت


از آنروز این خانه ویرانه شد

که نان آورش مرد بیگانه شد


چو ناکس به ده کدخدایی کند

کشاورز باید گدایی کند


به یزدان که گر ما خرد داشتیم

کجا این سر انجام بد داشتیم


بسوزد در آتش گرت جان و تن

به از زندگی کردن و زیستن


اگر مایه زندگی بندگی است

دو صد بار مردن به از زندگی است


بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم

برون سر از این بار ننگ آوریم


حماسه سرا و شاعر بزرگ ایران

فردوسي

با تشكر از حميد عزيز

ادامه نوشته

نقل از کتاب ”همه آدمهاي شاه”

 

  انگلستان در سال 1329 گروه تحقيقاتي را

تشکيل مي دهد تا علت و زمينه هاي بحران در

ايران را پيدا کند.

از جمله پژوهش در مورد روانشناسي

ايرانيان بوده، که يک ديپلمات انگليسي

بعد ازتحقيق اينگونه ايرانيان را

توصيف مي کند :

 

ريا کاري بدون دستپاچگي،

 اعتقاد به قضا و قدر،

 اهميت ندادن به زجر کشيدن …

 ايرانيان عادي تو خالي و بي اخلاق و

هميشه مشتاق قول دادن در قبال

کارهايي اند که قادر به انجام دادنش نيستند

ويا اصلاً قصد انجام دادنش را ندارند.


 اهل طفره رفتن،

 فاقد انرژي و استقامت،

 اما تابع قدرت و انضباطند.


بالاتر از همه، از توطئه و تباني لذت مي برند


و هر زمان که منافعشان حکم کند، به

آساني از اعمال غير اخلاقي تبعيت مي کنند.


 ايراني دروغگويي ماهر است،


 اما انتظار ندارد که گفته هايش را باور کنند.


 ايرانيها در زمينه هاي فني به راحتي

معلوماتي سطحي کسب مي کنند و

خود را متقاعد ميسازد که به

معلوماتي عميق دست يافته اند.”



تحقيقات انگليسي ها در مورد ايراني ها

زماني جوابي غير از اين خواهد داد که هر

يک از ما تصميم بگيريم در مقابل اين عادات

زشت ريشه دار تاريخي مان مقاومت کنيم

و هزينه اش را بپردازيم

سعي کردن براي تغيير عرف يعني

در خلاف جهت جريان  رودخانه شنا کردن.

 

آيا ما آدم هاي مبارزي هستيم؟


نوشته استيون کينزر

تب صحرای کربلا

 

تب صحراي كربلا


اي دور مانده از تب صحراي كربلا

همراه من بيا به تماشاي كربلا



  آنجا كه در چگونگي نوع زيستن

بگشود دست عشق معماي كربلا


سيراب مي شود جگر تشنه جهان

با جرعه اي شگفت ز ميناي كربلا


صورت بنه كه گر ننهي ، دور مي شوي

هر لحظه از حقيقت معناي كربلا


باري دريغ و درد كه ناكام مانده ايم

در كشف سر و سيرت دنياي كربلا


دريا دليست گام نخستين كه گوهري

بيرون بريم از دل درياي كربلا


خوف خزان چرا كه بهارآفرين شدند

هفتاد و دونهال شكوفاي كربلا


امروز گرچه سخت به زينب گذشته است

زين سخت تر رسالت فرداي كربلا


بعد از حسين در شب ظلمت ادامه داد

فرياد را سفير شكيباي كربلا


از خون وارثان زمين موج مي زند

در پيچ و تاب واقعه درياي كربلا


شب تا ستاره آمد و من آسمان به دست

رفتم به گوشه ، گوشه صحراي كربلا


پيچيد آسمان و زمين را به يكدگر

در تنگناي معركه مولاي كربلا


انسان ز درك واقعه محروم مانده است

اين است آن حسين(ع) كه مظلوم مانده است .


محمود سنجري


ادامه نوشته

شما مرغابي هستيد يا عقاب؟


وقتي شما به شهر نيويورك سفر كنيد، جالب ترين بخش سفر

شما هنگامي است كه پس از خروج از هواپيما و فرودگاه،

قصد گرفتن يك تاكسي را داشته باشيد. اگر يك تاكسي

براي ورود به شهر و رسيدن به مقصد بيابيد شانس به

شما روي آورده است. اگر راننده ي تاكسي شهر را بشناسد

و از نشاني شما سر در آورد با اقبال ديگري روبرو شده ايد.

اگر زبان راننده را بدانيد و بتوانيد با او سخن بگوييد

بخت يارتان است و اگر راننده عصباني نباشد،

با حسن اتفاق ديگري مواجه هستيد.

خلاصه براي رسيدن به مقصد بايد از موانع متعددي بگذريد.


 

ادامه نوشته

بيا گناه كنيم


عيد ولايت علي(ع) ،  شيرمرد زمان مبارك



بيا گناه نداره به هم نگاه كنيم


و تازه داشته باشد بيا گنـاه كنيم


 

نگاه و بوسه و لبخند اگر گناه بوَد


بيا كه نامه اعمال خود سياه كنيم


 

بيا به نيم نگاهي و خنده اي و لبي


تمام آخرت خويش را تباه كنيم


 

به شور و شادي و شوق و شراره


تن بدهيم


و بار كوه غم از شور عشق كاه كنيم



 

و زنده زنده در آغوش هم كباب شويم


و خنده ، به فرهنگ مرده خواه كنيم


 

گناه ، نقطه آغاز عاشقي است ، بيا


كه شايد از سر اين نقطه عزم راه كنيم

 


اگر به خاطر هم عاشقانه برخيزيم


نمي رسيم به جايي كه اشتباه كنيم

 


براي سرخوشي لحظه هات هم كه شده

 

بيا گنـاه ندارد به هـم نگـاه كنيم

 

سعدي شيراز و دعا و نيايششش


اين داستان از سعدي شيرازي نقل شده است :‌


« به هنگامي كه من كودكي بيش نبودم ،‌ عادت داشتم


با پدرم ، عموها و عموزاده هايم نماز خوانده و به دعا


و نيايش بپردازم . ما هرشب نيز گرد هم جمع  مي شديم


و به قرائت بخشي از قرآن گوش ميداديم .


در يكي از اين شبها ،‌ هنگامي كه عمويم در حال قرآئت

قرآن بود متوجه شدم كه اكثر افراد حاضر در جلسه

به خواب رفته اند ، در آنجا بود كه رو به پدرم كرده و گفتم :


- هيچ كدام از اين خواب آلوده ها قادر به درك

كلمات خدا نيستند ، ايشان هرگز به خدا نخواهند رسيد .


و پدرم نيز در جواب گفت :


- پسر عزيزم ، راهت را با ايمانت ادامه بده و اجازه بده


تا هر كسي به مراقبت از خود بپردازد . چه كسي ميداند ؟


شايد ايشان در خواب و روياهايشان ،


در حال گفتگو با خدا باشند .


من نيز ترجيح ميدهم كه تو هم مانند آنها در خواب باشي


تا اينكه اينچنين به سختي به قضاوت درباره ي


ايشان پرداخته و بدين نحو محكومشان كني .»



منبع : اينترنت

زن كامل


ملانصرالدين در حال گفتگو با يكي از دوستانش مي باشد !


- پس ملا ، هرگز به ازدواج فكر نكردي ؟؟؟؟

ملا پاسخ داد :‌

- چرا يكبار به اين فكر افتادم در دوران جواني ام ،


تصميم گرفتم تا نمونه ي يك زن كامل را پيدا كنم به همين


خاطر صحراها و بيابانها را پشت سرگذاشته و به


شهر دمشق رسيدم و با زني آشنا شدم كه


بي نهايت روحاني مسلك و زيبا بود


اما چيزي راجع به مسائل اين دنيا نمي دانست . 


به سفر خود ادامه داده به اصفهان رفتم .


با زني آشنا شدم كه قلمرو دنياي ماده و روح را


مي شناخت .  اما زيبا نبود .


در اينصورت تصميم گرفتم تا به شهر قاهره بروم


و در آنجا بود كه با دختر جوان بسيار زيبا و مذهبي


و آشناي با حقايق اين جهان مادي آشنا شدم .


- پس ملا چرا با او ازدواج نكردي ؟؟؟


- آه ،‌ اي دوست من !


بدبختانه او نيز به دنبال يك مرد كامل مي گشت .


(پائولوكوئيلو)


ازدواج مثل شهر محاصره شده است:

کسانی که داخل شهرند سعی دارند ازآن خارج

و آنها که خارج هستند کوشش دارند که داخل شوند

) فرانکلین)


وزغ و آب داغ ( واي به حال ما )

مگذار مرا در این هیاهو آقا

                     تنها و غریب و سر به زانو آقا

ای کاش ضمانت دلم را بکنی

                     تکرار قشنگ بچه آهو آقا


ميلاد با سعادت علي بن موسي الرضا (ع) مبارك



برخي از مطالعات زيست شناسي نشانگر اين امر است كه:

اگر وزغي را به درون ظرفي با همان آب مرداب محل زندگيش

قرار داده و آب را بتدريج گرم كنيم ، وزغ مزبور همچنان

بر سرجاي خود ساكت و ساكن باقي مي ماند ، تا زماني كه

آب به جوش مي آيد ، و وزغ نيز نسبت به افزايش تدريجي

درجه ي دماي آن ظرف هيچ واكنشي نشان نمي دهد و پس از

آنكه آب بجوش آمد، مي ميرد در حاليكه باد كرده و خوشحال است .


ادامه نوشته